مذهبی, علمی و فرهنگی
مذهبی, علمی و فرهنگی

برای بزرگنمایی بر روی نگاره ها کلیک کنید

تصاویر ویژه تصاویر ویژه

تصاویر ویژه تصاویر ویژه

تصاویر ویژه   تصاویر ویژه

مدیحه سرایی به مناسبت ولادت امام حسین(ع)از حاج محمود کریمی

 مدیحه 1       مدیحه 2

 

مقالات:

طلوع نور امر به معروف

امام حسین

 

 شعبان تنها ماه قمری می باشد که در آن شهادت یا وفات هیچ یک از معصومین و اولیاء دین علیهم السلام رخ نداده است و به تمام معنی ماهی است که در آن اعیاد اسلامی واقع شده و به نوعی ماه اهل بیت علیهم السلام است و این با وجود این همه اختلافات تاریخی که در موالید و وفیات ائمه علیهم السلام امری عجیب به نظر می رسد!

و شاید چون حسین علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه واله است و پیامبر صلی الله علیه واله از حسین علیه السلام (1) و حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه نیز همنام با نبی مکرم است، پیامبر صلی الله علیه واله فرموده است که: شعبان ماه من است، خدا رحمت کند کسی را که مرا نسبت به این ماه یاری دهد و آن را روزه بدارد.(2)

شعبان را، شعبان نامیده اند چون که در آن خیرات و برکات شعبه شعبه می شود و بزرگ ترین خیرات و برکات این ماه موالیدی است که در آن واقع شده است و از همه مهم تر سوم و نیمه آن می باشد.

و اما سوم این ماه بهانه ایست تا چند جمله در مورد هدف از ورود این نور و طلوع آن در ظلمات دنیا با توجه به کلمات خود معصومین علیهم السلام بنگاریم.

در بسیاری از زیارتنامه های مربوط به أبی عبدالله علیه السلام، ما به اموری موظّفیم شهادت دهیم که این امور برای هر متفکری خصوصاً شیعه قابل تأمل و تدبر است!

یکی این که باید شهادت دهیم به نورانیت حضرت و بگوییم: «أشهد أنک کنتَ نوراً فی الاصلاب الشامخة و الارحام المطهرة» (3) یعنی من شهادت می دهم که تو نوری بودی که درون صلبهای شامخ و با ارزش و رحم های پاک و به هیچ آلودگی دچار نشده ای!

و یکی دیگر از اموری که باید به آن شهادت دهیم این است که شهادت دهیم به این که حضرت اقامه نماز و ایتاء زکات و امر به معروف و نهی از منکر و جهاد فی سبیل الله داشته اند و در یک جمله فروع دین را احیا و اقامه نموده اند: «أشهد انک قد اقمت الصلوة و آتیت الزکوة و أمرت بالمعروف و نهیت عن المنکر»(4)

و در حقیقت، احیاء فروع دین یکی از وظایف امامت است.

از مقارنه این دو امری که باید به آن شهادت دهیم شاید بتوان این استفاده را نمود که ابی عبدالله علیه السلام برای طی مراحل کمال و سیر مقامات انسانی پا به این دنیای ظلمانی نگذاشته اند چرا که قبل از ورود به این دنیا او نور بوده و برای یک انسان مگر کمالی بالاتر از این متصور است که خود نوری شود مطهر که هیچ آلودگی به خود ندیده باشد؟!

برای ما انسان های عادی کمال این است که با مجاهده و ریاضت پرده های ظلمانی را خرق کنیم تا به نور حقیقی متصل شویم. امام حسین علیه السلام قبل از ورود به این دنیا نور بوده چنانچه در آن حدیث معروف در مورد نبی مکرم صلی الله علیه واله می خوانیم: «اول ما خلق الله نوری» (5) و از طرفی «حسین منی و انا من حسین».

پس نور ابی عبدالله علیه السلام تو گویی که صادر نخستین بوده است!

حالا وقتی کسی قبل از ورود به دنیا از بالاترین کمال انسانی برخوردار باشد حتماً ورود او به دنیا برای ادای رسالتی ویژه و وظیفه ای سترگ خواهد بود و چنین فردی اصل خلقتش برای بشریت منّتنی عظیم خواهد بود!به همین دلیل خداوند متعال در مورد بعثت نبی مکرم صلی الله علیه واله بر مردم منت می نهد: «لقد منّ الله علی المومنین اذ بعث فیهم رسولا من أنفسهم» (6)

امر به معروف

 

و در زیارت جامعه کبیره می خوانیم که : «خلقکم الله انواراً فجعلکم بعرشه محدقین حتی منّ علینا بکم»(7)

یعنی خدا شما اهل بیت را به شکل نور آفرید و شما را حدقه زنندگان اطراف عرش خود قرار داد تا اینکه بر ما منّت نهاد به واسطه شما (و شما را برای نجات ما از ظلمات دنیا و دستگیری ما به دنیا منتقل نمود)!

همه اینها مقدمه است برای اینکه اشاره کنیم آن وظیفه سترگی که خداوند این نور را برای ادای آن ذخیره نموده، چیست؟!

آری امر به معروف و نهی از منکر.

به همین دلیل می توان گفت یکی از نورانی ترین نقاط، زندگی سراسر نور ابی عبدالله علیه السلام متعرض شدن به حکومت طاغوت و ظالمان بنی امیّه بود که این کار بالاترین مصداق نهی از منکر می باشد و حضرت با این عدم سکوت و عدم بیعت خود بالاترین امر به معروف و نهی از منکر را انجام داد و از طرفی در روایات داریم که بالاترین فریضه، امر به معروف و نهی از منکر است و حتی جهاد فی سبیل الله در مقابل آن مانند قطره ای در مقابل اقیانوس است و اگر جهاد ابی عبدالله علیه السلام برترین عمل انسانی بود به خاطر این است که در آن جنبه امر به معروف و نهی از منکر تعبیه شده و مصداق نهی از منکر بود.فلذا در مقتل خوارزمی به نقل از حضرتش می خوانیم: «انی لم أخرج أشرا ولا بطرا و انما خرجت لطلب الاصلاح فی أمة جدی... أرید أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنکر... ألاترون أن الحق لا یعمل به و أن الباطل لا یتناهی عنه» خلاصه اینکه فرمود: من برای خوشگذرانی و به قدرت رسیدن قیام و خروج نکرده ام بلکه قیام و خروج من برای امر به معروف و نهی از منکر بود.

فلذا بطور تقریبی در تمام زیارتنامه های وارده در شأن حضرت مثل زیارت اربعین، وارث، فطر، قربان، شب قدر، شعبان، رجب و غیره، ما موظفیم که به این جمله تکلم کنیم: «أشهد أنک قد أقمت الصلوة و آتیت الزکاة و أمرت بالمعروف و نهیت عن المنکر».

حال کمی تفکر کنیم تا ببینیم سّر اینهمه تأکید بر این که باید به آمر به معروف بودن و ناهی از منکر بودن حضرت شهادت دهیم، چیست؟!

آیا نباید ما شیعیان علاوه بر عزاداری برای حضرتش به این وظیفه بزرگ بپردازیم و آیا او امام و سرمشق ما نیست امامی که بارزترین ویژگی او امر به معروف و نهی از منکر بود؟!

آیا این همه دستور به عزاداری و این همه تشویق که در روایات وجود دارد به خاطر این نیست که ما شیعیان در هدف قیام ابی عبدالله علیه السلام و فلسفه عاشورا که همان امر به معروف و نهی از منکر است کمی تفکر کنیم تا بفهمیم علت اینکه محرم و صفر، اسلام را زنده نگه داشته اند فقط و فقط به خاطر احیاء روح امر به معروف و نهی از منکر در جامعه است؟!

آری این امر به معروف است که «بها تقام الفرائض» (8) و این عاشوراست که اسلام و تمامی فرائضش تحت منّت آن می باشند چرا که اگر عاشورا نبود امروز اسلام سنّی هم از کره زمین رخت بر بسته بود بلکه به راحتی می توان ادعا نمود که اگر عاشورا نبود سایر ادیان آسمانی نیز نابود شده بودند و به کلی گرایش به دین در بین بشر از بین رفته بود.

در عصر حاضر نیز که انقلاب اسلامی ایران به وقوع پیوست و جهان حاضر را به تلاطم وا داشت و نویدمان زمان را به اضطراب و دلهره نشاند و آثار پر برکت آن در بیداری اسلامی این سال ها هنوز قابل مشاهده است، مبدأ این انقلاب قابل توجه است: سخنرانی حضرت امام (ره) در عصر عاشورای سال 42 علیه شاه، امریکا و اسرائیل پس انقلاب اسلامی و تمامی پیشرفت های ملت ایران در زمینه های مختلف علمی و از همه مهمتر عزت بین المللی این ملت مرهون قیام ابی عبدالله علیه السلام و شعار همیشه زنده اوست که فرمود «هیهات منّا الذلّة»!

 

پی نوشت :

1- بحارالانوار ج 43 ص 269 .

2- مفاتیح نوین، ص 666 ، مصباح المتهجد، ص 825 .

3- همان، ص 382، 403، 412 .

4- همان، ص 425، 418، 410، 382، 378، 377، 375.

5- بحارالانوار ج 15ص 24 .

6- آل عمران، آیه 164.

7- مفاتیح نوین، ص 542 .

8- وسائل ج 11ص 394 .

منبع:بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

 


راهی برای حفظ پاکی دل

 

 

 

ما در اینجا و از میان روایات کثیر نقل شده در این زمینه تنها به ذکر سه حدیث بسنده می کنیم. لازم به ذکر است که ما این سه حدیث را از کتاب «کیفر گناه و آثار و عواقب خطرناک آن» اثر جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای رسولی محلاتی نقل می کنیم. طبعا برای ترجمه این احادیث تابع این کتاب خواهیم بود.

 

مسیری بدون بازگشت

ایشان از اصول کافی و از حضرت امام باقر علیه السلام نقل می کنند که:

«ما من عبدٍ الاوفی قلبه نکتة بیضاء فاذا اذنب ذنبا فرج فی النکیة نکتة سوداء فان تاب ذهب ذلک السوداء و لن تمادی فی الذنوب زاد ذالک السوداء حتی یغطّی البیاض فاذا تغطی الباض لم یرجع صاحبه الی خیر ابداً» (1)

هیچ بنده ای نیست که جز آنکه در دلش نقطه سفیدی است و چون گناهی از او سرزند خال سیاهی در آن پیدا شود. پس اگر توبه کند آن خال سیاه برطرف گردد و اگر دنبال گناهان را بگیرد [و همچنان در گناه اصرار ورزد] آن سیاهی افزوده شود تا وقتیکه آن سفیدی را بپوشاند و چون سفیدی را فرا گرفت دیگر صاحب آن هرگز به خیر و نیکی باز نگردد.

در اینجا شاید ذکر یک نکته ضروری باشد و آن اینکه احتمالا در جملات فوق از یک حقیقت با زبانِ به اصطلاح تمثیل خبر داده شده است. یعنی در هر صورت گناه باعث تخریب سعادت آدمی می شود لکن این مطلب به صورت تمثیلی بیان شده است.

{چون اهل تقوا را از شیطان وسوسه و خیالی به دل فرا رسد هماندم خدا را به یاد آرند و همان لحظه بصیرت و بینایی پیدا کنند }

قلبی وارونه

روایت بعدی در کتاب مذکور از حضرت امام صادق علیه السلام نقل شده است که طبق آن فرموده اند:

«ما من شیء افد للقلب من خطیئة، ان القلب لیواقع الخطیئة فما تزال به حتی تغلب علیه فیصیر اعلاه اسفله. (2) ترجمه حدیث براساس آنچه نویسنده آورده است چنین است:هیچ چیز بیشتر از گناه دل را تباه نکند زیرا دل مرتکب گناهی می شود و بر آن اصرار می ورزد تا وقتیکه گناه بر دل چیره شود و وارونه اش سازد.

نویسنده در شرح این روایت سخنی از علامه مجلسی – قدس سره – نقل می نماید که خواندنش خالی از لطف نیست. براین پایه مرحوم علامه در معنای جمله «فیصیر اعلاه اسفله» (وارونه اش سازد) گفته است یعنی همانطور که وقتی ظرفی وارونه شد، دیگر چیزی در آن قرار نگیرد، دل نیز در آخر گناه وارونه گردد و دیگر سخن حق در آن جایگیر نشود و تدریجا به کفر و بی دینی گراید.

ملاحظه می کنید مسأله خیلی تکاندهنده است! واقعا چه مسأله ای می شناسید که تا این حد ضرر زننده باشد. ما برای بیماریهای دنیوی ساعتها وقت می گذاریم هزینه می کنیم و.... که همه هم بجا و بحق است ولی چرا بعضا برای این بیماری مهلک اهمیتی چندان قائل نیستیم؟

 

دشمنی از سوی زبان

با روایت بعدی که از کتاب مزبور نقل می شود ای بسا ما را بیدار سازد که با دید واقع بینانه به مسأله گناه نگاه کنیم که اساس عالم براساس واقعیات بنا شده است.

طبق گزارش کتاب حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند: «احذروا اهوائکم کما تحذرون اعدائکم فلیس شیء اعدی للرجال من اتباع اهوائهم و حصائد السنتهم.(3) از هواهای نفسانی خود حذر کنید [بترسید] همچنانکه از دشمنان خود حذر می کنید زیرا چیزی برای مردان دشمن تر از پیروی هواهای نفسانی محصولات زبانشان نیست.

امام حسین

 

نسخه درمان از سالار شهیدان

به این مقدار اکتفا می کنیم اما سۆال اینست که چه کار کنیم؟ چه تدبیری بیندیشیم که گناه نکنیم یا معاصی گذشته را جبران کنیم؟ جواب مجمل و بسیار راهگشا آنست که باید درهر صورت تقوا اختیار کرد و در مورد گناهان گذشته اگر حقی به گردنمان هست آن را ادا نمود و تصمیم جدی برترک گناه گرفت و دائما به ذیل عنایات اهل بیت علیهم السلام متوسل شد و در این راه سخت از ایشان استمداد جست. البته پایان راه بسیار شیرین خواهد بود - ان شاء الله- اما تقوا و دوری از معصیت چگونه شکل می گیرد؟

روایتی از حضرت سیدالشهدا علیه السلام در بعضی از کتابها نقل شده است که ما را در مسیر ترک گناه یاری می کند. طبق این گزارش شخصی خدمت امام حسین علیه السلام می رسد و دردی را مطرح می کند که درد مشترک بعضی از ما هم هست! به حضرت عرض می کند: من گناهکارم و صبر بر ترک گناه ندارم! چه کنم؟

این حدیث را مطابق گزارش مرحوم علامه آیت الله طهرانی در کتاب «لمعات الحسین علیه السلام» می آوریم. ایشان نقل می کنند:

«روی ان الحسین بن علی علیهماالسلام جاءه رجل و قال: انا رجل عاص و لا اصبر عن المعصیة، فعظنی بموعظةٍ! فقال علیه السلام افعل خمسة اشیاء و اذهب ما شئت !

فاوّل ذلک: لاتأکل من رزق الله و أذنب ما شئت!

و الثانی: أخرج من ولایة الله و اذنب ما شئت!

و الثالث: اطلب موضعا لایراک الله و اذنب ما شئت!

والرابع: اذا جاء ملک الموت لیقبض روحک فادفعه عن نفسک و اذنب ما شئت!

و الخامس: اذا ادخلک مالک فی النار فلا تدخل فی النار و اذنب ما شئت!»

مرحوم آیت الله علامه طهرانی در ترجمه این روایت می فرمایند:

روایت شده که مردی به نزد حضرت حسین بن علی علیهماالسلام آمد و گفت من مردی هستم اهل گناه و توانایی شکیبایی بر ترک از معصیت را ندارم، پس شما مرا موعظه ای بنمایید!

{همانطور که وقتی ظرفی وارونه شد، دیگر چیزی در آن قرار نگیرد، دل نیز در آخر گناه وارونه گردد و دیگر سخن حق در آن جایگیر نشود و تدریجا به کفر و بی دینی گراید. }

حضرت در پاسخ او می فرماید: پنج کار بجای بیاور و سپس هر گناهی خواستی انجام بده!

اول آنکه: از روزی خدا مخور و هر گناهی خواستی انجام بده.

دوم آنکه: از تحت قیومیت و ولایت خدا خارج شو و هرگناهی خواستی بکن.

سوم آنکه: برای گناه جایی را بطلب که خدا در آن تو را نبیند و هر گناهی خواستی انجام بده.

چهارم آنکه: چون ملک الموت برای گرفتن جان تو آید او را از خود دورگردان و هر گناهی خواستی بکن.

پنجم آنکه : چون فرشته پاسدار دوزخ بخواهد تو را در آتش بیفکند تو درآتش داخل مشو و هرگناهی خواستی انجام بده!

ملاحظه می کنید روایت منقول بسیار جالب توجه است. شاید بتوان گفت در این سخن روی چند مسأله و به عبارت دیگر روی چند مۆلفه روحی آدمی کار شده است تا آدمی از ورطه ی گناه نجات یابد: یکی روی مسأله ی "حیا" و شرمساری آدمی و دیگری روی مسألهی "حبّ ذات" که باعث می شود آدمی از آنچه به نفس او آسیب می رساند دوری کند و چه آسیبی بالاتر از گناه که می تواند آدمی را به عذاب شدید دچار کند.

نکته ی دیگر آنکه می توان احتمال زیاد داد که سائل هنوز ایمان خود را از دست نداده بوده است وگرنه طبق احادیثی که در آغاز این مکتوب از بعضی کتب گزارش کردیم – ظاهرا- انسان غرق در گناه، امیدی به بازگشتش نمی رود.

نکته دیگر آنکه شاید بتوان این حدیث منقول را تفسیری بر سخن قرآن مجید سوره ی اعراف آیه 201 ، قلمداد نمود که خود می تواند راهی اساسی برای دوری از گناه باشد ما در اینجا به ذکر ترجمه آن از مرحوم الهی قمشه ای بسنده می کنیم:

«چون اهل تقوا را از شیطان وسوسه و خیالی به دل فرا رسد هماندم خدا را به یاد آرند و همان لحظه بصیرت و بینایی پیدا کنند.»

هر چند که آیه شریفه درباره ی اهل تقوا می باشد ولی شاید بتوان حدیث مذکور را تفسیری بر چگونگی یاد آوردن خداوند متعال دانست. باشد تا همه ی ما با یاد خداوند متعال از تمامی گناهان دوری بجوییم.

 

پی نوشت:

1- اصول کافی ج2 ص273.

2- همان ، ج2،ص268.

3- همان، ج2، ص335.

4- لعمات الحسین علیه السلام، ص 24 -23 البته نویسنده محترم می فرماید: بعضی از مآخذ، این روایت را به حضرت امام زین العابدین علیه السلام نسبت داده اند.

منبع:بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

(4)

 

 

 

 

 

یک مسأله ی بسیار مهم برای بسیاری از ما مطرح است و آن این است که چه کار کنیم که به معاصی و گناهان آلوده نشویم این سۆال وقتی مهمتر می شود و تأثیر آن در سرنوشت ابدی و نه فقط چند روزه ی دنیوی آشکار می شود که به عواقب وحشتناک و خانمانسوز گناه اندکی توجه کنیم.

 


ارسال در تاريخ دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, توسط حسین شاه پوری